معامله...
من يك معامله كردهام...
نمیدانم ضرر كردم يا سود ولی معامله را انجام دادم. در مرام ما هم نيست معاملهی انجام شده را بدون دليل منطقی و شرعی به هم بزنم وبه قول معروف بزنم زيرش ...
******
من با او قرار گذاشتم كه بيايد بشود الههی شعرهای نسروده و داستانهای ننوشتهی من ... كه از چشمهايش وام بگيرم و شعر و داستانهايم را بسرايم و بنويسم. در آخر هم به خاطر اين كه دينی گردن ما نماند، برای او آرزوی خوشبختی و سعادتمندی و كاميابی كنم، به وقت هر نماز ...
معاملهی خوبی كردم؟
کلاش جان ! باز هم همان توصيهی هميشگی : نون بازوت رو بخور !!!! به بچهمحلای ما چيکار داری؟ برو بچسب به همون بچههای ناناز محلهی خودتون !! ماشالله هزارتاشون هم که وبلاگ دارن !!
با سلام مجدد! حميد كوچكتر از آن است كه بخواهد در مقابل نهضت بياستد! امير به تنهايي يك ملت بود!(يعني هست!)
جريان اين معامله چيه؟ کميسيون ما فراموش نشه !
سلام . به نظر من كه معامله ي خوبيه . سود خوبي توش هست . راستي قضيه ي كامنت حميد چيه ؟ آدم گيج ميشه !!!!!!!!!!!! موفق باشيد و برنده
کلاش جان ! اونايی که اون شعارها رو میدادند ، الان ... !! برو نون بازوت رو بخور !! خواستی هم آويزون بشی ، به بچه محلای خودتون (!) آويزون بشو !!!
به ميمنت!
... نه ...
چيکه چيکه چيکه چيکه
سلام زيبا و متين می نويسيد . شايد آن از نوع که دل بخواهد و خاطر بطلبد و جان نيازارد که نيرزد ملک ملکوت که آدمی را بی سخاوت رها کنند که سخاوت بيان بذل آشکار انديشه ها ست . به وجدان امروز هم سر بزنيد .
تو رو خدا به اون رحم نمی کنی به بشريت رحم کن ديگه کسی طاقت يه فاجعه ديگه رو نداره!!!!!!!!!!!۱